تو هر شهر
تو هر شهر دنیا که بارون بیاد
خیابونی گم میشه تو بغض و درد
تو بارون مگه میشه عاشق نشد؟
تو بارون مگه میشه گریه نکرد؟
تو هر شهر دنیا که بارون بیاد
خیابونی گم میشه تو بغض و درد
تو بارون مگه میشه عاشق نشد؟
تو بارون مگه میشه گریه نکرد؟
شادی های کوچک
که دل گرمی های بزرگ میدهند
مثل لبخند تو وقتی که در را برایت باز میکنم
زیباترین لباسی که میتواند زن را بپوشاند
بازوان مردیست که
او را در آغوش گرفته و
عاشقانه دوستش دارد
پس ات نمی دهم
به هیچ ساعتی
به هیچ دقیقه ای
به هیچ قیمتی
سخت چسبیده ام تمامت را
مگر تو را ساده بدست آوردم
که راحت از دستت بدهم
بگذارید روی شانه ام...
شانه ای که سر میخواست...
سری که شانه میخواست...
هر دو را به آرزویشان برسانید...
راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم
میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم
میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …
تو فقط برای منی !
ما ز هر صاحب دلی یک رسته فن آموختیم
عشق از لیلی و صبر از کوه کَن آموختیم
گریه از مرغ سحر ، خود سوزی از پروانه ها
صد سرا ویرانه شد ، تا ساختن آموختیم . . .
.
.
خوب من
سیب را چیدم تـا ببینی تو را میخواهم ، نه بهشت را . . .
.
.
اگه دلتنگ باشی تو ، مثل بارون شروع میشم
که با هر قطره اشکت ، منم که زیر رو رو میشم
همیشه ساده رنجیدی ، همیشه سخت بخشیدی
تورو می بخشم این لحظه ، شاید بازم منو دیدی . . .
***
هر یه دقیقه ای که میگذره برام قدر یه ساله
گذشتن از تو و جدایی از چشمات برام محاله
میمیرم از غمت که با تو رفتنت گذاشتی تو دلم
نیستی ولی هنوز میبینمت تورو همش مقابلم
این لحظه های تلخ پس کی تموم میشن
کی مهربون میشی کی میرسی به من؟
این لحظه های تلخ پس کی تموم میشن
کی مهربون میشی کی میرسی به من؟
هر یه دقیقه ای که بی تو رد میشه مرگ آور برام
سخت برای تو باور اینکه من چقدر تورو میخوام
هر یه دقیقه ای که بی تو رد میشه پر از مصیبته
کز میکنم همه اش یه گوشه و چشمام خیره به ساعته
نیستی، نیستی.....
تو که منو نمی خواستی
برای چی اومدی تو زندگیم
تو که منو دوست نداشتی
برای چی گفتی دوست دارم
تو که ازمن فراری بودی
برای چی پیشم می موندی
تو که ازمن متنفر بودی
برای چی شاد می کردی دلمو
تو که عاشقم نبودی
برای چی می گفتی عاشقتم
تو که می گفتی دوست دارم
برای چی می شکوندی دلمو
خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگيره
بی بهونه می باره، به کسی توجه نميکنه
از کسی خجالت نميکشه
می باره و می باره و می باره
اينقدر می باره تا آبی بشه
کاش...
کاش می شد مثل آسمون بود
کاش می شد وقتی دلت گرفت آنقدر بباری تا
بالاخره آفتابی بشی
بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده
انگار نه انگار که غمی بوده
همه چيز فراموشت بشه...!!!
کاش می شد
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس که هیچ کس نبود ...
همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...
آری با تو هستم ...!
با تویی که از کنارم گذشتی...
و حتی یک بار هم نپرسیدی،
چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!!
هرگز دستی رو نگیر وقتی قصد شکستن دلش رو داری...
هرگز نگو برای همیشه وقتی میدونی جدا میشی...
هرگز نگو دوست داری اگر حقیقتا به ان اهمیت نمیدی...
درباره احساست سخن نگو اگر واقعا وجود ندارد...
هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری...
هرگز سلامی نده وقتی میدونی خداحافظی در پیشه...
به کسی نگو تنها اوست وقتی در ذهنت به دیگری فکرمیکنی...
قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش رو نداری...
کسی رو که دوس داری به این اسونی ازدست نده...
شاید هیچ وقت کسی رو به اون اندازه دوس نداشته باشی...
و نسبت به کسی که دوست داره بی تفاوت نباش...
شاید هیچ وقت کسی به اون اندازه دوست نداشته باشه...
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی خیانت میتواند...
دروغ دوست داشتن باشد.
کاش می فهمیدی
کاش می فهمیدی کاش می فهمیدی
کاش می فهمیدی کاش می فهمیدی
کاش می فهمیدی کاش می فهمیدی کاش می فهمیدی
کاش می فهمیدی کاش می فهمیدی کاش می فهمیدی
بودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...
و لی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...
میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...
ولی اینو بدون که خیلی دوست دارم
تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو میمیرم ..
می خوام بگم تو دنیای منی ..
می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!
می خوام بگم شدی مجنون عشقم …
می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!
می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!
می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …
می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..
می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!
می خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم ..
می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم …
می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !!
می خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!
می خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم ..
می خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!
می خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!
دخـــــــــــــتر :
قول بـــدی کـــه هیچ وقتــــ دخـــتری رو بیشــــتر از مـــن دوستـــــ نداشــــته باشــی . . .
پســــــــــــر :
مــن دوستتــــــــ دارمــ امـا نمـــــی تونمــــــ همچین قولـــــی بدمـــــ . . .
دخــــتر (درحـــال گریــه) :
... یعــــــــنی یکـــی رو بعـــد از مـــن دوستــــ خواهـــی داشتـــــ ؟ ؟
پســــر (بـــا خنــــده) :
دخـــتری کـــه من بعــد از تو دوستـــ خواهمـــ داشتـــ ، تـــــو رو مـــامـــان صـــدا می زنــه
دلم برای یک نفر تنگ است....
نه میدانم نامش چیست....
ونه میدانم چه میکند...
حتی خبری ازرنگ چشم هایش هم ندارم....
رنگ موهایش رانمیدانم.....
لبخندش راهم...
فقط میدانم که باید باشد نیست
اگر به یه نفرقول دادی که باهاش بمونی....
دیگه حق نداری چراغ امیددلشوخاموش کنی....
روحرفت باش وعاشقش باش....
مطمئن باش دنیاشو به پات میریزه...
عاشق هم شدی مثل زلیخا سمج باش...
آنقدررسوا بازی دربیارتاخداخودش پادرمیانی کند....
برای تو
برای چشم هایت...
برای من برای درد هایم برای ما...
برای این همه تنهایی..
ای کاش خدا کاری کند..
امشب تمام حوصله ام را
در یک کلام کوچک
از تو خلاصه کردم
ای کاش می شد... یک بار بگویم
" دوستت دارم"
ای کاش فقط تنها همین یک بار
تکرار می شد...
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
کنارت به قدری خوبه حالم
که دنیا کم میاره
دیگه یه روزغیر ممکن
واسم وجود نداره